جدول جو
جدول جو

معنی نوازش کنان - جستجوی لغت در جدول جو

نوازش کنان(نَ زِ کُ)
به مهربانی. به لطف. در حال نوازش کردن و نواختن:
نوازش کنانش ملک پیش خواند
ملک وار بر کرسی زر نشاند.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوزش کنان
تصویر پوزش کنان
در حال پوزش کردن، برای مثال برفتند پوزش کنان نزد شاه / که گر شاه بیند، ببخشد گناه (فردوسی - ۵/۲۴۸)
فرهنگ فارسی عمید
(یِ کُ)
در حال نیایش کردن. دعاکنان. در حال تقدیس و تعظیم و نماز بردن:
نیایش کنان پیش پیل ژیان
بباید شدن تنگ بسته میان.
فردوسی.
بیامد نیایش کنان پیش رای
که تا هند باشد تو باشی به جای.
فردوسی.
نیایش کنان پیش آتش بگشت
بنالید از هیربد برگذشت.
فردوسی.
چو پردخته شد جای بر پای خاست
نیایش کنان گفت کای شاه راست.
اسدی.
نیایش کنان هر دو لشکر به راز
که ای کاشکی بود امشب دراز.
نظامی.
نیایش کنان گفت اگر بخت شاه
کند بر سر تخت این بنده راه.
نظامی (شرفنامه ص 409).
نبینی که پیش خداوند جاه
نیایش کنان دست بر بر نهند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَ کُ)
شستشوکنان:
به خون روی دشمن نمازی کنان
سنان بر سر موی بازی کنان.
نظامی.
ابر به باغ آمدبازی کنان
جامۀ خورشید نمازی کنان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ گُ تَ)
از روی مهربانی دست به سر کسی کشیدن. توسعاً، مهربانی کردن. (یادداشت مؤلف). نواختن. تفقد کردن. مورد لطف و مرحمت قرار دادن. و نیز رجوع به نواختن و نواخت کردن شود:
بدانسان که شاهان نوازش کنند
بدان بندگان نیز نازش کنند.
فردوسی.
نوازش کنون من به افزون کنم
زدلتان غم و ترس بیرون کنم.
فردوسی.
طایفه ای از لشکر عضدالدوله به خدمت او رفتند و او ایشان را نوازش کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 290).
نوازش های بی اندازه کردش
همان عهد نخستین تازه کردش.
نظامی.
فرودآمد به درگاه جهاندار
جهاندارش نوازش کرد بسیار.
نظامی.
بدان را نوازش کن ای نیکمرد
که سگ پاس دارد چو نان تو خورد.
سعدی.
مرا دوباره نوازش کن و کرم فرمای
یکی به موجب خدمت یکی به حق کریم.
سعدی.
، تسلی دادن. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی و نیز رجوع به نوازش شود
لغت نامه دهخدا
(زِ کُ)
صفت بیان حالت از پوزش کردن. در حال پوزش خواستن:
برفتند پوزش کنان پیش شاه
که گر شاه بیند ببخشد گناه.
فردوسی.
همی رفت پوزش کنان پیش او
پر از شرم جان بداندیش او.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پوزش کنان
تصویر پوزش کنان
در حال پوزش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیایش کنان
تصویر نیایش کنان
در حال نیایش کردن در حال ستایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
عناقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
Caress, Stroke
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
caresser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
ласкать , гладить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
ללטף , ללטף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
acariciar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
acariciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
głaskać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
پیار کرنا , سہلانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
ลูบไล้ , ลูบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
爱抚 , 抚摸
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
愛撫する , 撫でる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
пестити , гладити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
kupapasa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
어루만지다 , 쓰다듬다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
membelai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
ভালোবাসা , আদর করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
स्नेह करना , सहलाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
accarezzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
streicheln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نوازش کردن
تصویر نوازش کردن
دیکشنری فارسی به هلندی